به گزارش شهرآرانیوز، پس از شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، براثر موشک باران رژیم صهیونیستی، تعداد زیادی از شاعران نیز ــ همچون باقی علاقهمندان به این شخصیت بزرگ، و البته جبهه مقاومت ــ به این اتفاق واکنش نشان دادند. گستره این گروه از شاعران فارسی زبان از مرزهای کشور ما نیز فراتر میرود و به کشورهای همسایه میرسد.
از شاعرانی که تا لحظه تنظیم این گزارش اشعاری دراین باب نشر داده اند به این افراد میتوان اشاره کرد: حسین اسرافیلی (تبریز)، سیدحبیب حبیب پور (خوزستان)، مسعود آزادبخت (لرستان)، محمدتقی عزیزیان (لرستان)، سیدجمال الدین کریمی (لرستان)، ولی الله کلامی (زنجان)، عاطفه جوشقانیان (قم)، محمود ژولیده (تهران)، نغمه مستشارنظامی (تهران)، فاطمه نانی زاد (تهران)، فاطمه عارف نژاد (سیستان وبلوچستان)، احمد شهریار (پاکستان). چنان که روشن است، جغرافیای زیست سرایندگان از غرب تا شرق ایران فرهنگی را دربرمی گیرد. گفتنی است که شاعرانی دیگر هم ــ ازآن جمله میلاد عرفان پور و محمود تاری ــ طی روزهای گذشته به شهادت سید مقاومت واکنش نشان دادند که در شماره روز گذشته به آثار برخی از ایشان پرداختیم.
باری، اینجا تنها سرودههای چهار تن از شاعران خراسانی دراین باره را مرور میکنیم که به ترتیب عبارت اند از علی محمد مؤدب و اباصلت رضوانی و رضا رحیمی عنبران و سیدمصطفی حسینی راد، و مطلب را با چند بیت نخست شعر قدیمی سیدعبدالله حسینی درباره سیدحسن نصرالله به پایان میبریم، اثری که شاعر، چند روز بعد از جنگ ۳۳روزه (۲۰۰۶) و در هنگام بازدید از بنت جبیل لبنان، آن را آفریده است.
***
علی محمد مؤدب
کیست این صاعقه رشید
که، چون ذوالفقار علی ایستاده
بر فراز دریاهای مشوش نفت و کوههای خام چربی
و در شبهای مضطرب تل آویو و حیفا
میسوزاند دماغ موشکهای ضدموشک آمریکایی را؟
•
کیست این نخل افراشته
در مزرعه کدوهای ژنتیک
این نخل خشمگین؟
در وسط این رقاص خانه که
جزیره مصنوعی میسازند در دریایش
برای هم خوابگی مایکل جکسون و شازده کوچولوها
در اصطبل این همه میش، کیست این شیر ژیان؟
میان این همه نی، چه غریب افتاده این شمشیر!
کیست این پرچم فتح در چرخاچرخ این همه دشداشه؟
در محاصره این همه امیر اخته
کیست این سردار تنها؟
•
جنوبْ تشنه بود و سیبْ تشنه
مدیترانه تشنه بود و بیروت تشنه
خداوند به ما و قاتلان حسین فرصتی دوباره داد
د ستهای بریده عباس را از شریعه گرفت
و بر شانههای تو به یاری ما فرستاد
تو را نصرا... مینامیم
•
و پس از نام تو ایمان داریم به «فتحی قریب»
ایمان داریم به قلب تو
که عبای جدت را بر دوش میاندازی
و فریاد میزنی: «ا... اکبر»
با میراثی از مهربانی فاطمه و قهر حیدر کرار ...
***
اباصلت رضوانی
آمد نشست شانه اش انبوهی از بهار
آوازهای گمشده ام را پرنده شد
آویخت بغض تاشده ام را در آسمان
بارید قطره قطره و دریا پرنده شد
این سیبهای سرخ که چونان شهاب و ماه
در چشمهای منتظرت بی قرارتر
لبنان باغهای جهان بال بال زد
لبنان سیبهای تماشا پرنده شد
باران آهن است و ستیغ سرود و خون
باران آهن است و گلاویز زخم و آه
باران آهن است و در انبوه موجها
چشمان دلنواز صدفها پرنده شد
خورشیدْ مات و غم زده در آسمان چکید
مهتاب داغ دیده فروریخت، غوطه زد
زیتونْ وداع تلخ خودش را قبول کرد
آدم به درهها زد و حوا پرنده شد
باران گرفت و غربت شبهای تلخ را
در لایههای روشن انبوه ماه ریخت
در لایههای روشن انبوه ماه سوخت
چون سیبهای قرمز قانا پرنده شد
ای همچنان صبور سحرگاه سوختن
بهت مدیترانه در آرام آبها
طوفان منتشرشده در متن آسمان
از خاک و خون سرودی و دنیا پرنده شد
***
رضا رحیمی عنبران
لحظهها را یکی یکی بشمار
دغدغه در دقیقهها پیداست
چشمها خون و گونهها زخمی
رد پا بر شقیقهها پیداست
در هیاهوی غزه تا بیروت
زیر جیغ گلوله و باروت
زندگانِ نشسته در تابوت
عکسها در جلیقهها پیداست
خانهها گور دسته جمعی شد
سقفها سنگهای روی قبر
گنجها زیر خاک مدفون است
رنجها در عتیقهها پیداست
کشتهها پشته پشته سردرگم
چکمهها روی سینه مردم
جوهر از خون دوات میآرند
اشک و خون توی لیقهها پیداست
این میان چشمهای ناپاکی
در پی سوژههای عکاسی
اشک آن مادران غمگین در
عینک بدسلیقهها پیداست
ننگ بادا به هرچه که جنگ است
مرگ بادا اگر که فرهنگ است
که چنین تارشان بدآهنگ است
خون از انگشت تیغهها پیداست
ما اگر چشمْ زخمِ سربازیم
وعده صادقیم و جانبازیم
با غم هجر دوست میسازیم
انتظار از دقیقهها پیداست
***
سیدمصطفی حسینی راد
تکه تکه ست قلب ما سید
زنده شد داغ کربلا سید
دل اهل خِیام* تو خون است
نروی سمت خیمهها سید
ضاحیه ضاحیه زبانه کشید
شعله از اشک و آه ما سید
ازمیان هجوم آتش و دود
یا بیا یا ببر مرا سید
سوخت هرکس که با تو بود و نبود
هم غریبه هم آشنا سید
راز آن خندههای شیرینت
برده دل از تمام ما سید
نوبت فتح قله نزدیک است
میرسد جاء نصرنا سید
خوش به حالت تو هم پرنده شدی
آسمان آسمان رها سید
وقت آن بود با همه یاران
بروی سمت کربلا سید
* اردوگاه و زندانی در نزدیکی ضاحیه.
***
سیدعبدالله حسینی
بر مشامم میرسد از صور بوی نسترن
بوی سیب سرخ لبنان، یوسف گل پیرهن
بوی رحمان بر مشام مست مشتاقان دوست
اینک از بیروت میآید، نه از سمت یمن
کیست نصرالله، تنها بوذری در ربذه
یا که روح پاک و مشتاق اویسی در قرن؟
کیست نصرالله، شیر شرزهای در بعلبک
یا چریک چابک و هشیار در دشت و دمن؟
کیست نصرالله، آن سردار سبز سرفراز
چشم بیروت و چراغ صور و شمع انجمن؟
کیست نصرالله، سربرسجدهای شب زنده دار
یا که آن سردار فاتح در نبرد تن به تن؟
این ابوهادی ست یاران، آن که با نصرِ اله
نخل اسرائیل خواهد شد به دستش ریشه کن
آن که اسماعیل خود را خود به قربانگاه برد
آن که خود پیچید بر بالای فرزندش کفن
یاسر و ناصر ز خاطر رفت تا از ره رسید
یوسف لبنان، عزیز مصر و موسای زمن
کیست نصرالله؟ موسایی که در میدان عشق
گاو اسرائیل را انداخت بر گردن رسن
کیست نصرالله؟ بازوی بلند انقلاب
آن که سیلی از صلابت زد به گوش اهرمن
میبرد اندوه را از دل تبسمهای او
تا نظر میافکنی یک دم بر آن وجه حسن
قلب پاک و مهربانش پر ز مهر اهل بیت
سینه بی کینه اش آکنده از حب الوطن
راست قامت، چون بهشتی سبز، چون خامنهای
در نبرد حق و باطل، چون خمینی بت شکن